یک چیزهایی هست توی زندگی، انجام دادنشان وحشیانه کیف میدهد. اصلا هم مشخص نیست چرا و به چه علت و چه بخشی از وجود آدم را ارضا میکنند ها! فقط حال میدهند. مثل تابستان ها، چهار بعدازظهر که من پابرهنه روی کاشی های گر گرفته حیاط راه میروم. مثل وقت هایی که با یک چیز سفت فکم را فشار میدهم. مثل لذت بردن از درد ساق پای چپم. نشستن در هیچ سانتیمتریه بخاری برقی. مثل میلم به گاز گرفتن و گازگرفته شدن و چلاندن و چلاندهشدن. مثل الان که با یک گونی موی تازه از حمام درآمده، خیس خیس فرو رفته ام توی بالش، مغزم هیچی نمیفهمد، دستم هر دوتا تکواژ اشتباه تایپ میکند و پلک هام داغ داغ است و هی روی هم میافتد، اما من از اینکه وسط خواب و بیداری باشم و بتوانم بدون غلط بنویسم هم لذت میبرم.
#دختردیوانه