و از اینجا به بعد آبان رو نمیکشم.
یه وقتهایی هم هست که از کارم با همه وجود متنفرم. چند وقته فکر میکنم شاید دلیل اینکه دیگه نمیتونم داستان بنویسم یا وبلاگنویسی کنم اینه که شغلم نوشتنه و ازش پول درمیارم. اینکه مجبورم طبق خواستهها و قالب ذهنی یک نفر دیگه بنویسم عصبیم میکنه. با این وجود همه تلاشم رو میکنم تا خلاق باشم، تا خودم باشم. اما یه وقتهایی نمیشه چون یک موضوع پیچیده و سخت بهت میدن که اصلا تخصص تو نیست و اپسیلونی در موردش اطلاعات نداری و ازت انتظار دارن با یک چُسه دستمزد یک مقاله تخصصی و ناب در کوتاهترین زمان ممکن براشون تولید کنی! یکی از دلایلی که به زعم من تولیدکننده محتوا، تعداد کثیری از سایتهای ایرانی منبع قابل اعتمادی نیستند، همین کار غیرتخصصی و هردمبیل و کمارزشه. کمارزش بهمعنای یه چیزی بنویس بره چون بیشتر از فلانقدر بهت پول نمیدیم. این فلانقدر احتمالا براتون ناملموسه و باید مثال عددی زده بشه اما انقدر نرخ توی تولید محتوا متفاوته که آدم شاخ درمیاره و منم صرفا میخوام غر بزنم نه اینکه طرح مسئله کنم. طرح مسئله باشه برای یک روز دیگه. امروز روز جهانی بذارید من یه نمه غرغر کنمه!
خلاصه که دیگه حوصله این کار رو ندارم. یه وقتهایی مثل الان هم ازش متنفرم. کارم اونجور که دلم میخواد خودم و دیگران رو تحتتاثیر قرار نمیده. اینکه سه ساله دورکارم و اصلا تا حالا همکارهام رو ندیدم هم مزید بر علته. آدم دلش میخواد که یک میز کار داشته باشه با آدمایی که توی صنف خودشن رودرو همکلام بشه و ازشون یاد بگیره. تنهایی و دوری از همه سرعت رشد رو کند میکنه. مخصوصا وقتی خیلی جوونی و هنوز جا برای دوستبازی داری. قربون صدقه و گل و استیکرهای پلاستیکی فضای مجازی احساساتت رو ارضا نمیکنه. من هیچ وقت به تولید محتوا توی ایران به عنوان یک شغل آیندهدار برای خودم نگاه نکردم. اگرچه فکر میکنم تولید محتوا آینده همه کسبوکارهاست. اما شرایش برای من و اینجایی که هستم عذابآوره. صرفا به عنوان منبع درآمد برای رسیدن به خواستههام میتونم بهش نگاه کنم و اینه که من رو کفری میکنه. اینکه بهخاطر نیازت به پول باید کاری رو بکنی که برات عذاب الهیه. برای همین هم باید تغییرش میدادم. چند هفته است کارآموزی رو توی یک شرکت بهعنوان مهندس الکترونیک شروع کردم. کار دقیقا همون چیزیه که دوست دارم: حل مسئله و طراحی چیزی که نتیجهش رو خیلی زود میتونم با چشم ببینم. و از اون مهمتر تعامل با آدمهایی شبیه به خودم یا بهتر بگم سروکله زدن باهاشون و تمرین کارگروهی، معاشرت در فضای کار و...
فکر میکنم همه چیز تغییر میکنه کمکم اما برای رسیدن به نقطه تغییر باید ادامه داد. برای همین علیرغم نفرتی که به تولید محتوا برای شرکتها و سایتها دارم باید برم سروقت مقالهم!
اینکه معیشت ما از هشت جهت جغرافیایی گاییده شده انقدر اذیتم نمیکنه که یکی بهم بگه به چیزهای مثبت فکر کن تا بهت جذب بشن!