بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است.

+

نویسنده : کازی وه

خوشحال می شوم یادداشت جدیدم را در سایت بخوانید و اگر دوست داشتید نظر بگذارید: مادربزرگ؛ این شوالیه تعبیرِخواب

شیم آن می!

۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۲
نویسنده : کازی وه

دست دست کردن یعنی اینکه هی بروی پشت پنجره، چشم هات را ریز کنی، زل بزنی به خورشید، با خودت فکر کنی حتما هنوز تابستان نرفته؛ یعنی کامل نرفته، راستی الان فلانی کجاست؟ بگذار یک زنگ بزنم. ایمیل هایم را چک نکردم. بذار ببینم فلانی توی اینستاگرام پست جدید چی گذاشته. آها هنوز مصاحبه فرزانه طاهری را نخواندم. اتاق هم کثیفه. یکم قدم بزنی. یکم به چیزهای عجیب فکر کنی. یکم غرق در رویا شوی ولی عمرا همت نکنی یادداشتی را که مهلت فرستادنش رو به اتمام است بنویسی.

دشت اول

۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۴
نویسنده : کازی وه

می گفت: "نوشتن برای از یاد بردن است، برای فراموشی ست. ما نمی نویسیم که به یاد بیاوریم". معلمم این را از معلمش یاد گرفته بود. اما من از فراموش کردن می ترسم. یعنی هم می ترسم، هم باید ساز مخالفم را بزنم. یعنی خودم نمی خواهم بزنم یک چیزی ته مه های من همیشه مخالف است و میخواهد ساز بزند. حالا چرا وقتی مخالف است، ساز می زند و مثلا جایش نقاشی نمی کشد یا آواز نمی خواند که من بیشتر دوست دارم و کاری را می کند که استعدادش را هم ندارد را من نمی دانم چرا!

خلاصه من از فراموشی می ترسم. درست مثل ترس از تاریکی و مردن در تاریکی و بدتر از همه اش ترس از مردن در تاریکی و تنهایی وقتی در خانه ام و هیچ صدایی نمی آید. و به حرف مامان که می گوید از هرچه بترسی سرت می آید هم، پشتم را می کنم و آه می کشم و ترس های دیگرم را می شمارم. 
پس حرف هایم را این جا می نویسم. حالا یا فراموش می کنم. یا فراموش نمی کنم. یا شما می خوانید؛ خوشتان می آید و فراموش می کنید. یا خوشتان نمی آید و بازهم فراموش می کنید. یا خوشتان می آید و فراموش هم نمی کنید و خودم هم فراموش نمی کنم.