مهمترین بازی را تو به خودت باختی.
چه دلتنگیای میکنه این بازیکن.
ترس از هر چیزی را تجربه کرده بودیم الا ترس از دمپایی که به مبارکی به این مرتبه والا هم رسیدیم. اینطوریه که شبها دمپاییهات را هفت تا سوراخ قایم میکنی مبادا در تاریکی گیر کنی بهشان و این پات به اون یکی پات بگوید گوه بخور و...
دلش نوشتن میخواهد. پستهای طولانی. حرف زدن از کارهایی که کرده، آدمهایی که دیده و روزهایی که از سر گذرانده. نوشتن از فیلمهایی که درگیرش کردهاند و کتابهایی که غرقشان شده و گذر زمان طاقت فرسا در اتوبوس و ماشین و جاده را نفهمیده. دلش کامنت نوشتن و کامنت خواندن میخواهد. دلش نوشتن میخواهد نه هیچ چیز دیگری... نه هیچ چیز دیگری... نه هیچ چیز دیگری (اکوی صدا) هاهاهاهااا