بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

یک پست برای دو موضوع!

۲۲ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۷
نویسنده : کازی وه

یک/ خواسنگاری به شیوه پست مدرن!

با صدای زاقارتی می گویم الو و جانوری که از خواب بیدارم کرده، با یک صدای هیجان زده مقدمه را می رود که" نه داد برن، نه قطع کن...چیزه...بیا زنم شو، من تورو به عنوان زنم انتخاب کردم! "و من هنوز در شوک اولی ام که می گوید" اصلنم عجله نکنا...یه هفته بت وقت میدم خوب فکر کن!"

من خیره به افق لابه لای رختخواب، جای کتابی را که رویش خوابم برده بود را میمالم و با عصر تکنولوژی، قرن 21، تاریخ تمدن، شعور و آداب اجتماعی و خواستگاری به شیوه پست مدرن جمله سازی می کنم که پیامک می دهد" یه سوال داشتم. جدا چرا گفتی نه؟"

این را امروز در وبلاگ قبلی ام دیدم. خاطره ای از سال ها پیش که هر وقت یادش می افتم میزنم زیر خنده! امروز هم زدم زیر خنده، اما نه برای بامزه بودنش برای اینکه از آن سال تا الان چندین بار مشابه اش برای خودم و دوستانم اتفاق افتاده و من مدام از خودم پرسیده ام چرا؟ نه واقعا چرا؟

***

دو/ جیره تماشا!

تلویزیونِ ما از سال ها پیش توسط چریکی ها اشغال شده و به دلیل اختلاف نظرهای از زمین تا آسمان و چهار نفر به یک نفر بودنمان بنده عملا از بهشت لم دادن روی کاناپه و لمس لذتبخش دکمه های کنترل محروم شده و به پستوی نمناکی به اسم اتاق خواب تبعید شدم! اما خب با گسترش تکنولوژی و رواج یک چیزی هست که بهش میگن آرشیو(!) توانستم برنامه های مورد علاقه ام را چه زنده و چه مرده تماشا کنم.

از فواید فراوان این اتفاق تاریخی که گذر کنیم باید بگویم که گزیده بین تر شدم! یعنی؛ جای دیدن فیلم و برنامه های به دردنخور و سپس اخ و پیف کردن، فقط برنامه مورد علاقه خودم را نگاه میکنم و بعد هم بدون اینکه نیاز باشد بزنم کانال بعدی و بعدی و بعدی... میروم پی کار و زندگی ام!

یکی از برنامه هایی که این شب ها به شدت دوستش دارم، بخشِ تجربه برنامه صدبرگ است. گفتگو با آدم هایی که هیچوقت تصویرشان را ندیدم، اما خیلی وقت ها ازشان خواندم و شنیدم و یا از دست رنجشان استفاده کردم. گفتگوی این شب ها با پروفسور یلداست که اسمشان را سال ها پیش از معلم خوبم شنیدم. او از ایشان به عنوان غول درمانگر بیماری های عفونی یاد میکرد. پیشنهاد میکنم این بخش را حتما ببینید. این هم یکی از برنامه هایش؛ انگشتتان یا نشانگر موستان را خیلی نرم و با احتیاط بمالید اینجا!

جدا از این بخش؛ فضای برنامه های منصور ضابطیان را دوست دارم. از فضا و لحن گرفته تا سوالات و راحتی مهمان همه اش عالی است. انگار برنامه نمیسازد که خوش بگذره، خوش میگذراند و برنامه خودش ساخته میشود. رادیو هفت آنقدر خوب بود که گاهی شک میکردم تولید صداوسیمای ایران باشد. از بین همه بخش هایش هم عاشق گفتگو با کودکان بودم که هنوز هم گاهی میگردم و چندتایش را میبینم. اتفاقا چندتا بامزه اش را هم برای شما سوا کردم. اوناهاش! گوشه سمت چپ! پیوند های روزانه!.

تاریخ تمدن خواستگاری به شیوه پست مدرن رادیو هفت صدبرگ فازت چیه؟ قرون وسطی منصور ضابطبان چریک

منم عاشق رادیو هفت بودم . بیشتر قصه های امیر علی رو دوست داشتم ...
من کتابش رو خوندم. حال نداشتم بشینم اون بخونه! گرچه وقتی امیرعلی نبویان میگه سلام من میزنم زیر خنده :دی
یه برنامه‌شم بود پرسید چه آرزویی داری (یا یه همچین چیزی) که بچهه گفت دوست دارم برم کنسرت فلاحی! اونم پرسید چرا؟ گفت چون چراغاش روشن-خاموش می‌شه!
بعداً مازیار توی کانال تلگرامیش نوشت: ای درد و بلات به جونم، خودم می‌برمت کنسرتم! :))
:)))))
مترسک پیشنهاد ویژه من اون دو قسمت گفتگو با محمده! من و خواهرم هر وقت میبینیمش روده بر میشیم!
اه اه بس که عاشقای امیر علی رو جمع کردم از این بشر متنفر شدم :)) 
زیاد ندیدم قصه هارو! اما طرفدار زیاد داشت :)
دوست دارم صدای امیرعلی نبویان رو:)
جالبه که این پست هیچ ربطی به ایشون نداشت اما همه ازش حرف میزنن :)))
بله بله لابد صداشون خوبه دیگه!
من دیگه همسن طرز تلویزیون دیدن رو ترک کردم
اگه فیلم سینمایی ای باشه ک بیشتر از نیم ساعتش گذشته باشه میشینم تا آخرش میبینم وگرنه میرم به سلول انفرادی خودم!!!
:)))))

دلم واسه تلوزیون تنگ شده :)
سلام.
مرسی از لینکی که داده بودی و ببخشید دیر جواب میدم :)
سلاااام.
این چه حرفیه؟ به هر حال سرت شلوغه.
امیدوارم لینک مفید بوده باشه :)
بیا تمام کدورت ها و دلخوری های پست قبل رو کنار بذاریم :)
جداً یه سوال داشتم.چرا گفتی نه؟؟؟؟
یعنی به نظرت ممکنه اشتباه کرده باشم؟ :)
نه خو. البته احتمالش هستاااا ولی شرایط هرکسی فرق میکنه .
دوست دارم دلیل نه گفتنتو بدونم :|
یعنی کنجکاوی در حد خفگی بهم فشار میاره :))))
میتونی تو خصوصی هم اگه خواستی بگی :دی
اگه یکبار دیگه متن رو بخونی کاملا متوجه میشی! اصلا نیازی به توضیح نیست!
البته به اون کلمه " جانور " دقت نکرده بودم :))))))))))

هرشب میبینم پروفوسور یلدا رم توفیق داشتم ببینم واقعا ادم به اندازه ای بود..
ولی کاش همون شبکه 7 بود ...امیرعلی عالیه بخصوص مکثای بعد هر جملش
بله همینطوره ؛)
پاراگراف اول شوخیه دیگه!؟:|
:|:|
بگو که شوخیه:|
تو رو خدا!:|
متاسفم از اینکه باید جواب منفی به سوالت بدم :)
قلمِ بی نظیری داری و لینک میکنمت با ایجازه 😍
لطف داری.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی