بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است.

تقدیم به مرگ -۷

۱۷ دی ۹۵ ، ۰۴:۱۰
نویسنده : کازی وه

جای دوری نرفته‌اند مُرده‌ها

مانده‌اند همین‌جا

و در سکوت

تماشا می‌کنند ما را

سوفیا دِ ملّو آندرسون / محسن آزرم 

تقدیم به مرگ -۶

۱۶ دی ۹۵ ، ۰۰:۲۲
نویسنده : کازی وه

نمی‌فهمیدم چرا باید به ملاقاتش می‌رفتیم. مادربزرگ به سختی ما را می‌شناخت. مامان بهم می‌گفت: «پیشش می‌رویم تا تنها نباشد. حتماَ تو هم دوست داری.» نه، واقعیت نداشت. وقتی حالت بد است احساس شرم می‌کنی از اینکه دیگران تو را ببینند. و وقتی کسی دارد می‌میرد دلش می‌خواهد تنهایش بگذارند.

من و تو / نیکولو آمانیتی

تقدیم به مرگ -۵

۱۴ دی ۹۵ ، ۲۰:۱۴
نویسنده : کازی وه

وقتی آن‌جوری بهم لبخند می‌زد، دوباره یادم می‌افتاد او همان کسی‌ست که از همه آدم‌های دنیا بیشتر دوستش‌دارم. برای همین هم بود که حق نداشت بمیرد. هرگز!

۳۵کیلو امیدواری/ آنا گاوالدا

تقدیم به مرگ -۴

۱۴ دی ۹۵ ، ۰۳:۲۱
نویسنده : کازی وه

می‌دانستم

به مرگ جرعه‌ای چای گرم تعارف کرده‌است

نه آنکه بخواهد مرگ را بفریبد،

می خواست با مرگ رفاقت کند.

احمدرضا احمدی

تقدیم به مرگ- ۳

۱۴ دی ۹۵ ، ۰۳:۱۴
نویسنده : کازی وه

بر سر قبر من گریه نکنید

من آنجا نیستم

من آنجا نخوابیده‌ام

من بادی هستم که می‌وزم،

من الماسی در برفم که می‌درخشم،

من نوری هستم در گندمزارها

من باران نرم پاییزم

هنگامی که در بامداد،

آرام بیدار می‌شوید روح من همچون کبوتری، آرام بال می‌گشاید

من ستاره‌ای نورانی در شبم

بر سر قبر من گریه نکنید

من آنجا نیستم

من نمرده ام.

از سروده‌های سرخپوستان

تقدیم به مرگ -۲

۱۴ دی ۹۵ ، ۰۳:۰۰
نویسنده : کازی وه

وقتی مرگ در خانه ام را زد،

در پایان روزهایم،

هرگز!

با دستانی خالی روانه اش نخواهم کرد.

رابیندرانات تاگور