بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بی‌قافیه» ثبت شده است.

تقدیم به مرگ -۴

۱۴ دی ۹۵ ، ۰۳:۲۱
نویسنده : کازی وه

می‌دانستم

به مرگ جرعه‌ای چای گرم تعارف کرده‌است

نه آنکه بخواهد مرگ را بفریبد،

می خواست با مرگ رفاقت کند.

احمدرضا احمدی

تقدیم به مرگ- ۳

۱۴ دی ۹۵ ، ۰۳:۱۴
نویسنده : کازی وه

بر سر قبر من گریه نکنید

من آنجا نیستم

من آنجا نخوابیده‌ام

من بادی هستم که می‌وزم،

من الماسی در برفم که می‌درخشم،

من نوری هستم در گندمزارها

من باران نرم پاییزم

هنگامی که در بامداد،

آرام بیدار می‌شوید روح من همچون کبوتری، آرام بال می‌گشاید

من ستاره‌ای نورانی در شبم

بر سر قبر من گریه نکنید

من آنجا نیستم

من نمرده ام.

از سروده‌های سرخپوستان

تقدیم به مرگ -۲

۱۴ دی ۹۵ ، ۰۳:۰۰
نویسنده : کازی وه

وقتی مرگ در خانه ام را زد،

در پایان روزهایم،

هرگز!

با دستانی خالی روانه اش نخواهم کرد.

رابیندرانات تاگور

امروز صبح کدام چراغ‌ها خاموش می‌شوند؟

۱۴ دی ۹۵ ، ۰۲:۵۵
نویسنده : کازی وه

مرگ از بین رفتن روشنایی نیست،

خاموش کردن چراغ است

آنگاه که روشنایی سپیده‌دم پدیدار می‌شود.

رابیندرانات تاگور