زن داشت داستان یکی از سریال های ماهواره را که احتمالا از کف پسرش رفته بود را با آبوتاب برایش توضیح میداد. رسید به اینجا که شخصیت اول زنِ فیلم حامله است. پسره تخم چشم هایش را داد بیرون و پرسید: "از کی؟ از فلانی؟" مادر پوزخند زد و گفت: "نه بابا! از بهمانی".
بعدهم دست پسرش را کشید که این اتوبوس لعنتی نمی آید و دِ یالا تاکسی بگیریم. من رو کردم به خواهرم که نیشخندش تا دندانهای آسیای کوچک بالایش رسیده بود و گفتم: "فکرشو بکن. چند سال دیگه تا میگی حامله ای. اولین حرف ملت بعد از مبارکه اینه که خب از کی؟ باباش کیه؟ کدومشونه؟".