وقتی کسی از نیش زنبور و گاز مورچه های قرمز حرف میزند تنم میخارد، وقتی کسی از خطرناک بودن موی گربه برای ریه حرف میزند کلی پشم و پیلی را توی دهان و نایم حس میکنم، وقتی کسی میگوید توی غذایش مو دیده تمام مدتی که غذا میخورم احساس میکنم تمام پشم های آشپز لعنتی را قاشق قاشق فرو میدهم، از سر شب هم که دختر عمه ام گفت توی سر بچه های کلاسش شپش و رشک پیدا کرده یک چیزهایی توی سرم تکان میخورند و کله ام میخارد و میسوزد!.