چند وقت پیش فرناز سیفی یک لینک از موسسه فیلم فلسطین گذاشت روی استوری اینستاگرام و من که یکجورهایی با فرناز در خواندن و دیدن همسلیقهام بدو بدو رفتم 3000 Nights را ببینم اما آن شب اینترنت انقدر کند بود که حوصلهام سر رفت و بعد هم وقت نشد اصلا. اما دیشب دیدم که سایت چند فیلم کوتاه گذاشته و موضوع فیلم اول کنجکاوم کرد. درباره مردی در زندان اسرائیل و زنی در کرانه باختری که دلشان میخواهد بچهدار شوند. چون این موسسه فیلمها را هفتگی و هر چهارشنبه ساعت پنج عصر به وقت اورشلیم میگذارد، من این پایین ماجرای فیلم را تعریف میکنم. اگر هم به تازگی این مطلب را میبینید و دوست دارید فیلم را ببینید هر چه زودتر با پوشیدن زره جنگ روی لینک کلیک کنید: Bonboné
.
.
.
.
زن و مرد روبروی هم نشستهاند. از پشت شیشههای میز ملاقات یکدیگر را نگاه میکنند و با تلفن حرف میزنند. مرد میگوید هر کاری کردم نتوانستم! و زن که ناامیدی در کارش نیست، شروع به یادآوری خاطرات گذشته و لذت و عاشقانههایی که با هم از سر گذراندهاند میکند تا مرد را تحریک کند، مرد که به راه آمده شروع به کندن چسب شیشه میکند تا در صورت رسیدن به مقصود اسپرمها را با یک پوست آبنبات به دست زن برساند. موفق میشوند و مرد به زنش میگوید بجنب که شش ساعت بیشتر وقت نداری! زن از زندان بیرون میرود و سوار اتوبوس شده و برای شش ساعت بعد یک زمانسنج تنظیم میکند. به مناظر نگاه میکند، لبخند میزند و برای خودش رویاهای شیرین میبافد. اما اتوبوس که انگار با هول حرکت میکند (این صحنه به زیبایی در فیلم نشان داده شده) و ایست بازرسی از آن چیزی که انتظارش را داشت وقت بیشتری میگیرند. زن نمیتواند شادی این موفقیت بزرگ را به خاطر عرف جامعه بر خودش تلخ کند. او بچه میخواهد. حالا هر طوری که هست! ۲۲ دقیقه بیشتر نمانده و زن آبنبات یا همان بنبنه را باز میکند، پاهاش را روی صندلیهای اتوبوس جمعوجور کرده و اسپرمهای فریز شده را وارد میکند. اما داستان وقتی جالب میشود که بدانی تا وقتی این فیلم ساخته شد، زنان ساکن کرانه باختری موفق شدند از شوهران زندانی در اسرائیل با این روش بیش از ۵۰ پچه به دنیا بیاورند!
چقدر عجیب
چقدر پر از زندگی