بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

لحظه های آبنباتی

۸ مهر ۹۵ ، ۲۲:۵۶
نویسنده : کازی وه

از معلم کلاس پنجمم، بعد از اخم و چشم غره و ضایع‌شدن‌های مکرر جلوی بقیه و تحقیرهای درست و درمان (که البته هنوز نمیدانم کدامش رویم تاثیر بدی گذاشته و کدام من را به آدم بهتری تبدیل کرده) یک چیزی به اسم مثل بچه‌ها خوشحال شو را هم به یادگار دارم. می‌گفت بچه‌ها با یک آبنبات هم کلی ذوق می‌کنند و زندگی برایشان رنگ دیگری می‌گیرد حتی اگر تمام روز را زار زده باشند یا توی زندگی خوشبخت نباشند. هر اتفاقی قبل و بعد از آبنبات بیفتد مهم نیست. هیچ فکر و خیال و اندوهی اهمیت ندارد. آن لحظه، لحظه لذت بردن از آبنبات است.

اونا خاصیت دوران کودکیه. زمان که میگذره حس این لحظه ها خیلی کمرنگ میشن واسه آدم..
ماهم یه کودکی داریم درونمون دیگه!
گذشت و گذشت. حالا حتی با بزرگترین آبنبات دنیا هم نصف اون زمان خوشحال نمیشیم!

این پستت یادم آورد که امروز توی خیابون معلم کلاس پنجمم رو دیدم. مرسی :)
من هنوزم با شیرکاکائو و هدیه گرفتن یه آهنگ از طرف یه دوست خوشحال میشم. خیلی ذوق میکنم!
چه حرف قشنگی زد...
کاش هممون آبنباتی زندگی کنیم و سعی کنیم از شادیای کوچیک زندگی لذت ببریم :)
تو لحظه زندگی میکنن
شعار پپسی هم همینه! در لحظه زندگی کن...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی