از معلم کلاس پنجمم، بعد از اخم و چشم غره و ضایعشدنهای مکرر جلوی بقیه و تحقیرهای درست و درمان (که البته هنوز نمیدانم کدامش رویم تاثیر بدی گذاشته و کدام من را به آدم بهتری تبدیل کرده) یک چیزی به اسم مثل بچهها خوشحال شو را هم به یادگار دارم. میگفت بچهها با یک آبنبات هم کلی ذوق میکنند و زندگی برایشان رنگ دیگری میگیرد حتی اگر تمام روز را زار زده باشند یا توی زندگی خوشبخت نباشند. هر اتفاقی قبل و بعد از آبنبات بیفتد مهم نیست. هیچ فکر و خیال و اندوهی اهمیت ندارد. آن لحظه، لحظه لذت بردن از آبنبات است.
خانوم لبخند :) |
۰۸ مهر ۹۵ ساعت ۲۲:۵۹
اونا خاصیت دوران کودکیه. زمان که میگذره حس این لحظه ها خیلی کمرنگ میشن واسه آدم..
ماهم یه کودکی داریم درونمون دیگه!
گذشت و گذشت. حالا حتی با بزرگترین آبنبات دنیا هم نصف اون زمان خوشحال نمیشیم!
من هنوزم با شیرکاکائو و هدیه گرفتن یه آهنگ از طرف یه دوست خوشحال میشم. خیلی ذوق میکنم!