بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

مثل مرده ای که متوجه مردنش شده است

۹ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۵
نویسنده : کازی وه

دارم فکر می‌کنم شاید، دردناک تر از کشته شدن در جنگ، غم انگیز تر از نداشتن پول، اندوه‌بار تر از بی‌کاری این حجمی از آدم هاست که خودشان نیستند. آدم هایی که خود بودنشان را به خاطر دیگران له کرده اند. آدم هایی که رویاهایشان را به خاطر مامان و باباها از تنشان در آورده اند. این ها که صبح به صبح یک گن سایز اسمال به خود بودنشان می‌پوشانند که مبادا یک قسمتش قلمبه بزند بیرون و دیگران بفهمند چه می‌خواهند. 

که نمی‌خواستند مادر باشند اما شدند، نمی‌خواستند کارمند بیمه دار شوند اما شدند، که نمی‌خواستند موهایشان را رنگ کنند اما کردند، نمی‌خواستند برای دکور خانه شان کریستال بخرند، نمی خواستند هزینه گزاف عروسی بدهند، نمی‌خواستند مکانیک و برق و پزشکی و حقوق بخوانند، نمی‌خواستند رژیم بگیرند و هیچی نخورند، نمی‌خواستند سمپاد و نمونه دولتی درس بخوانند، چادر سرشان کنند یا موهایشان را به باد بدهند، آخر هفته هایشان را در مهمانی های مزخرف خاله زنکی بگذرانند... اما همه اش را انجام دادند.

دارم فکر می‌کنم شاید، خالی تر از تنهایی، دردناک تر از رفتن عزیز و سخت تر از شکست خوردن لحظه ایست که جلوی آینه می ایستی و می‌بینی خودت نیستی. خودت نیستی. خودت نیستی.

چقدر با این متن ارتباط برقرار کردم!
اینکه خوده واقعیت رو زندگى نکرده باشى،دردناک ترین نقطه ى زندگیه هر آدمیه!
:) متاسفانه
فکر میکنم اکثر ما انسان ها هر روز نقاب به صورتمون می زنیم و نه به دلخواه خودمون که به دلخواه دیگران زندگی میکنیم.
خودمون نیستیم.
خودمون نیستیم.

دلم میسوزه برای آدمای نقابدار.. همینطور وقتایی که آگاهانه نقاب زدم حالمو بد میکنه
این‌جاست که میگن هر کسی رو توی گور خودش می‌کنن و هر کسی مسئول اعمال خودشه؛ می‌دونم خیلی وقتا سخته اما غیرممکن نیست اگه در برابر خواسته‌هایی که خلاف میل‌مونه یه «نه» بگیم و آینده خودمون رو بسازیم...
واسه همینم هست که آدمای موفق و خوشحال کمیابن
بالاخره همه یه جوری خودشونو قانع میکنن که اشکال نداره، فلان کار که کردیم، این دلیلو داشت... :-! اکثرا خودشونم نمیشناسن.
به نظرم تا یه سنی آره دکتر. بعدش دیگه نمیشه، آدم خسته میشه، پشیمون میشه.
یا شروع میکنه به غرغر یا خودخوری..
خیلی وقتا منم خودم نبودم ، اصلا خوب نیست ولی ...
البته بقول تو از یه سنی به بعد آدم به خودش میگه تا کی؟!
آخ گفتی ...
مشکل اینه که ما همیشه باید تظاهر کنیم و این به یه قانون تبدیل شده !
iهممون بلدیم تظاهر کنیم به خودمون نبودن میدونی بعد چشامونو باز میکنیم میبینیم چی میخاستیمو چیشد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی