میگویند پل یکجور راه ارتباطیست. پلها دنیا را بهم وصل میکنند و آدمها از این سر دنیا میروند آن سرش تا بهم برسند و چه بسا قبل از رسیدن از این سر به آن سر همان وسطها بهم برسند. پلها خیلیچیزها را بهم وصل میکنند و کلاَ باعث و بانی خیر هستند. میگویند اهواز شهر پلهاست. که میگوید؟ من! من قصد دارم این جمله را آنقدر تکرارکنم تا بالاخره بر سر زبانها بیفتد و همهگیر شود و همه عالم و آدم بدانند که اهواز شهر پلهاست. بعدش چه میشود؟ خب همه برای وصال می آیند اینور و آنور کارون میایستند و به سمت هم حرکتمیکنند تا اگر بخت یارشان بود بهم برسند. البته باید بگویم که من موقع عبور از پل نه حس میکنم به سوی کسی میروم و نه کسی به سوی من میآید بلکه احتمال مردنم را محاسبه میکنم. اینکه با افتادنم توی کارون کدام بخش از بدنم را کوسهها خورده و کدام قسمت کفن پیچ جلبکی میشود و چند سال بعد قرار است پیدایم کنند و اصلاَ مهم است که پیدایم کنند یا نه؟ با ماشین که از روی پل رد میشویم با خودم میگویم که اگر یک دفعه پل فروبریزد ترمز میکنم یا با اشتیاق فراوان گازش را میگیرم؟ حتی کار به پل عابر پیاده هم کشیده. پل عابر پیاده کاملاَ نماد مرگ است. فکر کن بیخیال دنیا داری رد میشوی یا ذهنت سرریزِ کارهای روزمره است، بعد آن پیچ و مهرههای اطراف ورقهای چفت شده بهم شل میشوند یا اصلاَ از فرت پوسیدگی ورق ها از هم جدا میشوند و زارت می افتی وسط خیابان! خیلی خوش شانس باشی زارت می افتی وسط خیابان، وگرنه وقتی در حال افتادنی هنوز زارت خیابان نشدی زارتِ ماشین های وسط اتوبان میشوی. حالا چرا من جای داستان عاشقانه وصالِ پلی، به مرگ به وقت عبور از روی پل فکر میکنم دلیلش این است که یک ذهن مغشوشِ مذمومِ محکومِ مغموم، باید به چیزهای غیرمعمول فکر کند تا از خودش وا بدهد و به غیراز خودش رو بیاورد تا شاید بیشتر عمر کند. یا یک همچین چیزی!
Brave Merida |
۰۲ خرداد ۹۵ ساعت ۰۷:۵۸
اینقد خوب نوشته بودی که دلم بدجور اهواز خواست. تا حالا اهواز نرفتم..
اولین چیزی که وقتی اومدم اهواز نظرم بهش جلب شد، همین پل هاش بود، مخصوصا تو شب
تا حالا فکر میکردم فقط خودمم که موقع رد شدن از پل ها، به احتمال شکستن و افتادن ازشون فکر میکنم;)
اهواز شهر پلها چه تعبیر قشنگی از اهواز کردین
معمولا وقتی صحبت اهواز و جنوب میشه همه فکر گرما میافتن تا پل کارون یا پلهای دیگه
اگه کمی محاسبات پل رو میدونستید با توجه به گرمای اون مناطق و انقباض و انجماد میلگردهای استفاده شده در پلهای فلزی و بتونی و با توجه به سال ساخت این پلها هر لحظه امکان فرو ریختن شون هست
این وسط خداست که جون آدمارو نگه میداره
چون گلوله ی ضد گلوله و چتر نجات هیچوقت جونت رو نجات نمیده تا موقعی که به زنده موندن اعتقاد داشته باشی
معمولا وقتی صحبت اهواز و جنوب میشه همه فکر گرما میافتن تا پل کارون یا پلهای دیگه
اگه کمی محاسبات پل رو میدونستید با توجه به گرمای اون مناطق و انقباض و انجماد میلگردهای استفاده شده در پلهای فلزی و بتونی و با توجه به سال ساخت این پلها هر لحظه امکان فرو ریختن شون هست
این وسط خداست که جون آدمارو نگه میداره
چون گلوله ی ضد گلوله و چتر نجات هیچوقت جونت رو نجات نمیده تا موقعی که به زنده موندن اعتقاد داشته باشی