بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

سخت ترین شغل دنیا

۱۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۳۴
نویسنده : کازی وه

من دروغگوی خوبی هستم. این یک واقعیت است. البته که این همه من نیست و خیلی وقت است که انتخاب کرده ام از این استعداد استفاده نکنم. اما خیلی از چیزهایی که ازشان می نویسم و روایتشان می کنم یا واقعی نیستند یا همه حقیقت نیستند. برایم نوشتن از خیلی از احساساتی که تجربه نکرده ام و جاهایی که نرفته ام و چیزهایی که ندیده ام و حرف هایی که نشنیدم و دیالوگ هایی که برقرار نکرده ام و آدم هایی که هیچ وقتِ هیچ وقتِ هیچ وقت ندیده ام کارِ سختی نیست. اما از هفته پیش متوجه شدم که یک چیزی هست توی دنیا که نمی توانم راجع بهش بنویسم. یعنی متوجه شدم اگر همه استعداد دروغگویی دنیا را خدا می ریخت به حلقم بازهم نمی توانستم. بازهم نمی شد کلمات را بچینم کنارهم و قصه ای بسازم که تهش ختم شود به یازده فروردین. به روزِ زن. به روزِ مادر. من دروغگوی خوبی ام اما مادر بودن برایم عجیب غریبه است. مادر بودن یک کار 24 ساعته خستگی ناپذیر بدون هیچ مزد و اجرتی. مادر بودن یک احساس صرف است بدون خودخواهی و من نمی فهمم چطور یک نفر می تواند به جایی برسد که انقدر برای یک نفر خیر و صلاح بخواهد که خودش را یادش برود. که همه آرزوها و رویاهایش را در قامت یک نفر دیگر ببیند. که از خواب صبح جمعه اش بگذرد برای درست کردن غذای مورد علاقه بچه اش. که شب ها نخوابد. که سفر را با یک جواب ندادن تلفن زهرمار خودش کند. که دلش هزار راه برود. که بشکند اما ببخشد. دوباره بشکند، سه باره، بارها. اما ببخشد و هی نگوید بخشیدم اما فراموش نمی‌کنم.

من نمی‌توانم از مادرها بنویسم. نه که قصه هایشان را بلد نباشم ها. فقط آن قدر دروغگوی خوبی نیستم که تجربه ای که هیچ درکی ازش ندارم را کلمه کنم. فقط دارم میبینم که مادر بودن سخت ترین شغل دنیاست؛ حتی قبل از کارکردن توی معدن.

یعنی رسما تا الان سرکار بودیم؟! 
:|
سرکار مادر بودن یا متن؟
مقدمه شوکه کننده ای داشت...
:)
ما که نمیتونیم این حس رو تجربه کنیم پس خوش بحال اونایی که میتونن... :)

خوش حال میشم تبادل لینک داشته باشیم خبر از شما دوست ندیده :)
شایدم خیلی خوش بحالشون نباشه. احساس من نسبت بهش دوگانه است. در عین حال که دوستش دارم نمی خوام تجربش کنم :)
سر کار بودیم،  همش پست ها خیالی بوده؟! 
گفتم می تونم چیزهای ندیده رو بنویسم. اما نگفتم کی و کجا و حتی توی وبلاگ نوشتم یا نه. چیزهای دیگه هم راجع به این استعداد گفتم که توی متن خیلی بولده و نیاز به اشاره نیست.ولی حتی اگر این کار رو اینجا هم کرده باشم چه فرقی به حال شما می کنه؟ :)
قلم جذابی داری:)
نرگس ام
با اسم امیر تو گروه بلاگر های حراف

تشکر نرگس خانم :)
به حال من نه! 

اما... 

:|

بگذریم... 
دوست داشتی خصوصی بگو :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی