بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

اشتباه بار اول اشتباست، بار دوم حماقت است، بار سوم...

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۰۵
نویسنده : کازی وه

فصل اول 

در خیابان قدم می زدم، چاهی در مسیر من قرار گرفت، درون چاه سقوط کردم. در چاه گم شدم. خسته و نومید. می دانستم که سقوط، به خاطر اشتباه من نبود. مدتها طول کشید تا راهی به بیرون یافتم.

فصل دوم 

در خیابان قدم می زدم، چاهی در مسیر من قرار گرفت، سعی کردم وانمود کنم چاه را نمی بینم. دوباره در چاه افتادم! باور نمیکردم دوباره گرفتار همان چاه شوم و سقوط کنم. سقوطی که به خاطر اشتباه من نبود. مدتها طول کشید تا راهی به بیرون یافتم.

فصل سوم 

در خیابان قدم می زدم، چاهی در مسیر من قرار گرفت، چاه را دیدم. اما عادت کرده بودم که درون چاه بیفتم. دوباره در چاه افتادم. میدانستم که سقوط در چاه، اشتباه من است. به سرعت بیرون آمدم.

فصل چهارم 

در خیابان قدم می زدم، چاهی در مسیر من قرار گرفت. از کنار آن گذشتم.

فصل پنجم

در خیابان دیگری قدم زدم…

پی نوشت: شعرِ زندگینامه من در پنج فصل اثر پورتیا نلسون را از اینجا کش رفتم.

بار دوم حماقته بار سوم گاویته!

سرویس وبلاگدهی ملت بلاگ برای ساخت وبلاگ رایگان فارسی برای حمایت از زبان شیرین پارسی در پهنای اینترنت پا به عرصه نهاد و امید بتوان گامی هر چند کوچک برای اثر بخشی زبان پارسی در جهانیان انجام داد.
خیلی زیبا بود مرسی
حالا نمی‌شد از کنار چاه رد شی؟ :|
چاه استعاره است :)
حالا نمیشد یه راه پیدا کنی زودی ؟:|
چندبار جمله به جمله بخون تا خودت بفهمی چرا نشد.
مثل عاشق شدن بود این چاه ...
مثل تصمیم گرفتن، مثل عاشق شدن، مثل گذروندن زندگی.. مثل خیلی چیزها
چقدر جالب بود. خیلی خوب بود. 
قبلنا یه جا خونده بودم تکرار یه اشتباه برای بار دوم، اشتباه نیست، انتخابه

آره یجورایی... به نظر منم هر اتفاقی که توی دنیا میوفته یه دلیل نداره. بلکه مجموعه ای از عوامل توی گذشته و حال باعثش میشن :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی