دو چیز توی زندگی اشک من را از خنده در می آورد. اولیش خواندن پیام های عاشقانه مردم در صفحات روزنامه و مجله است. دومیش خواندن جملات انگیزشی ست. اولی من را یاد زن ها و مردهایی می اندازد که بوی خوش و لباس های خوب و ادب و روشنفکریشان برای کوچه و خیابان است و تنبان گل گلی و بوی نم لباس ها و اخلاق سگی و تحجرشان برای خانواده شان. دومی هم نمی دانم والا! شاید از همان روزی که جلوی آینه از خودم پرسیدم اگر یک روز به پایان عمرت باقی مانده باشد چه کار می کنی و زل زدم توی صورت خودم و هرچه فشار آوردم که یک کار مثبت بین آن همه فکر خبیث به ذهنم برسد و نرسید.
پری بانو |
۰۸ اسفند ۹۴ ساعت ۱۳:۳۸
پیام های عاشقونشون فاجعه ست
خیلی عاشقن بیان به هم ثابت کنن !!
جملات انگیزشی هم که ....
پری جان خیلی دوسِت داروم و هیشکی می ای دونیا چون تو نی سیم.
نامزدت عیوض خان :)))
من دو تا چیز اشکم رو از خنده زیاد در آورد. اولی یه خبر که یه دوست مجازی بهم داد و دومی پست مهمانی که دوست جان برام نوشت ...
همیشه به خنده :)
خوندن این دو موردی که گفتین من رو تبدیل می کنه به مثال زنده ای از :-|
آخرین باری که :-| شدم با دیدن پارچه نوشته ای بود بر در یه مغازه با این نوشته:
جناب آقای فلانی
کسب رتبه ی زیر هزار توسط فرزندتان را به شما و خانواده ی محترم تبریک می گوییم
:-|
از این چیزا زیاده :)))