دنیا پر از رنج است،
با این حال درختان گیلاس شکوفه میدهند
«ایسا»
هر بار که این شعر را میخوانم یادم میآید دنیا با تمام سختیها، تلخیها، نفرتها، بدیها و رنجها زیباییهای خودش را دارد. دنیا هنوز درختان گیلاس را دارد و پروانههایی که در نور اوج میگیرند و گوزنها و گربهها و جانوران ریز و درشتی که در فصل عاشقیشان جفتگیری میکنند و دست به دست هم میدهند تا «حیات» از این دنیا کمرنگ نشود.
همین حالا، درست همین حالا که این شعر را خواندم فکر کردم «درخت گیلاس» بودن هم میشود شکل دیگری از خوشبختی باشد. همین که تسلیم نشوی و به شکوفه دادن و سبز شدن ادامه بدهی.
درختان گیلاس که در این شعر شاخههای سر به فلک کشیده دارند و تنها با دو واژهی «درخت» و «گیلاس» روشنیهای کوچک را در دلت پرنورتر میکنند، پیامبری از جنس کلمهاند که بشارت میدهند «زندگی هنوز زیباییهای خودش را دارد، زندگی هنوز زیباییهای خودش را دارد، زندگی هنوز زیباییهای خودش را دارد...»
از نوشته های فریبای دوست داشتنی ام.