یک بیمار سرطانی یکبار بهم گفت زمانی فهمیده مرگش نزدیک است که پزشکش به جای آنکه مثل همیشه که معاینه را با ضربه خفیفی از سر شوخی بر کپلش به پایان برساند، دستش را به گرمی فشرده است.
مامان و معنی زندگی/ ارویم یالوم
یک بیمار سرطانی یکبار بهم گفت زمانی فهمیده مرگش نزدیک است که پزشکش به جای آنکه مثل همیشه که معاینه را با ضربه خفیفی از سر شوخی بر کپلش به پایان برساند، دستش را به گرمی فشرده است.
مامان و معنی زندگی/ ارویم یالوم