بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

بیداری

۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۵۹
نویسنده : کازی وه

کلی انرژی دارم. یک هفته همه زورم را برای قوی بودن و غرغر نکردن زده‌ام. یک هفته جان کندم تا غمگین نباشم و تنها نمانم که مبادا بیفتم توی مرداب. یک هفته جلوی میل زیادم به دکتر رفتن و برای افسردگی و رخوت و اندوه زار زدن و شنیدن جمله "یکبار برای همیشه تصمیم بگیر" را گرفته‌ام. یک هفته ایستادم که یکبار برای همیشه تصمیم گرفته‌باشم. با اینکه در سه‌سال گذشته هشتصدبار برای همیشه تصمیم گرفته‌ام. اما این بار انرژی دارم. این بار از خواب طولانی مدت بیدار شده‌ام و راه من را می‌خواند و باید از این مرحله عبورکنم. باید بگذرم و برسم به یک جایی. بعد هم از آنجا بروم به جایی دیگر. جایی که... چمیدانم چطور جایی... فقط می‌دانم آنقدر از تنها ماندن و نشستن و چنبره‌زدن و خسته‌شدن خسته‌ام که تنها راهی که می‌شناسم راه رفتن است.

چون نیک بنگری همه تزویر میکنند این   توبه و شک برای همه ما هست . نشانی از انسان بودن و بیدار بودن وجدانه ...باید به سر چشمه ها  نزدیک شد بقیه اش حل میشه
چاکرم :)
امیدوارم مسیرِ راه رفتنت قشنگ باشه و هر دفعه اشتیاقتو برا ادامه بیشتر کنه عزیزم :) تو میتونی حتما :* حال دلت خوب بانو...
ممنون 
امیدوارم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی