بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

چلاندنی‌ها (۱۹)

۱۱ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۸
نویسنده : کازی وه

بعد از یک سخنرانی مبسوط در باب اینکه چرا نباید در آپارتمان بدوییم و هوار بکشیم، سرم را برگرداندم تا پاسخ یکی از حضار را بدهم که خودم را پرت‌شده روی کاناپه و در حال خون‌ریزی داخلی دیدم و یک موجود خپل با عینک مربعی آبی روی شکمم نشسته بود که از فرط شادی کیسه صفرایش هم قهقهه می‌زد. بهش گفتم: «گااااو... گااااو آبی! نمی‌گی شکمم پاره‌ میشه، دل و روده‌م می‌ریزه بیرون؟» خودش را انداخت روی شکمم و گفت: «بعدش چی میشه دیگه؟» گفتم: «هیچی دیگه میمیرم!» محکم کوبید روی شکمم و گفت: «نع! اگه بمیری من خودمو بندازم روی کی؟»

چلاندنی ها

مث دیدن پشت پرده یه فیلم میمونه اینجور پست هات .. متفاوت... 👍
ممنون
حالا اینقدر خشونت هم لازم نبودا
با این مدل بچه‌ها باید همینجور رفتار کرد
همسایه پایینی هم خوب می چلونه ها :دی
وای وای! بچه های تخس -_-
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی