بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

خط اتو

۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۵
نویسنده : کازی وه

لباسهایش را اتو می‌کردم که ساق دستم از بی‌حواسی خورد به لبه اتو و یک خط قهوه‌ای حدوداً ۵ سانتی انداخت روی دستم. هر چی مامان گفت بلند شو عسل بمال بهش گوش ندادم. نشستم و کارهای مانده‌ام را انجام دادم و به آخ و اوخش هم توجهی نکردم. یک خط است دیگر. بماند. بدن بی‌خط و خش مال مدل‌های زیبایی است. آدم‌های معمولی بدنشان هزار بار زخم شده و ده بار سوخته و پوسته پوسته شده. هر کدامش هم نشان یک اتفاق و رویدادی است. مثلاً همین مستطیل پنج سانتی اگر تا ده سال دیگر بماند یادم می‌آورد لباس‌هایش را اتو می‌کردم و دوستش نداشتم و به این فکر می‌کردم اگر کمی دوستش داشتم و مهرش به دلم بود این شلوار الان دو تا خط اتو نداشت.

از اتو کردن، همون خط اتوی شلوار رو دوست دارم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی