بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

خطر جاری شدن سیل در تمام دنیا

۱۹ آبان ۹۴ ، ۰۳:۰۲
نویسنده : کازی وه

یک گوشه که مینشینم، ظرف که می شورم، ادای درس خواندن را که در می آورم، در خیابان قدم که می زنم، سوار اتوبوس که می شوم، با مامان که حرف می زنم، جواب پیامک کسی را که می دهم، اخبار که نگاه می کنم، با بچه ها که بازی می کنیم، کتاب که می خوانم، کار که می کنم، حرف که می زنم، بیدار که می شوم، موهام را که شانه می کنم،روی پهلو که دراز می کشم تا بخوابم، هر لحظه و هرجا، می خواهم بگویم هر لحظه و هرجا در این روزها و شب های سگی احساس میکنم یک گازی درون بدنم در حال گردش است، با خونم بالا و پایین می رود، رگ های اصلی و کلفت را طی می کند و جمع می شود توی قلبم، بعدتر می رود توی ریه هام، از گلو و دماغم می رسد به چشم هام و تبدیل می شود به آب. چکه چکه می کند، از چکه چکه به شرشر می افتد. آنقدر غم انگیز و دلخور و دلسوزناک است که خونم از شرمندگی آب می شود. که خونم که آب شده از رگ هام می زند بیرون، می رود لای بافت های بدنم، هی اضافه می کند به آب میان بافتی، هی وارد سلول ها می شود، هی جایش نمی شود میترکاندشان، مثل این جوش های آبکی می ترکاندشان، هی خونم آب تر می شود، بدنم را آب بر می دارد، من را آب بر می دارد، دنیا را سیل می گیرد، من شنا بلد نیستم، دارم غرق می شوم. کمک!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی