بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

آیا واقعا حقت بود؟

۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۳
نویسنده : کازی وه

گفت «من هیچ وقت بهش دست نمیزنم. برای این باید از من ممنون باشه!»

احساس می‌کردم اگر چای داغ توی دستم را با قطره چکان بریرم توی چشم‌هاش هم دلم خنک نمی‌شود. آدمی که فکر می‌کرد نگاه ابزاری داشتن حقش است و اگر ندارد باید دستش را بوسید و از او تشکر کرد.

یک‌وقت هایی، خیلی از ما به خاطر کاری که انجام‌دادنش درست نیست و انجامش نمی‌دهیم فکر می‌کنیم باید حلوا حلوایمان کنند. این‌جور وقت‌ها خیال‌می‌کنیم اگر دروغ نمی‌گوییم، زیرآب کسی را نمی‌زنیم، راز نگه داری می‌کنیم، تهمت نمی‌زنیم، شخصیت کسی را وسط دعوا له نمی‌کنیم، به کسی تجاوز نمی‌کنیم و... دنیا را مدیون خودمان کرده‌ایم. حتی وقتی آشغال نمی‌ریزیم هم احساس می‌کنیم به رفتگر و شهردار و طبیعت لطف کرده‌ایم.

آب دهانم را قورت دادم و گفتم «یعنی چون ابزارش نمی‌کنی باید از تو ممنون باشه؟»

گفت «معلومه که آره!»

شاید هم راست می‌گفت. توی جامعه ای که وظیفه‌ها روی حداقل ها می‌چرخد و حق داشتن ها باید بیشترین حد ممکن باشد، لابد آسیب نزدن به دیگران یک جور لطف محسوب می‌شود.

ته‌نوشت: شاید بهتر باشد جای کامنت کردن عباراتی مثل "چه بیشعور، اگه من جات بودم فلان، چه عصبی، چه وحشی، ما واقعا داریم به کجا می‌ریم، افسوس و وااسفا و..." با خودمان فکر کنیم آخرین باری که حق کسی را پایمال نکردیم و احساس کردیم داریم بهش لطف می‌کنیم کی بود؟

اه سپیده من خودم رو آماده کرده بودم فحش بدم:دی
ولی گذشته از شوخی من فکر می کنم ما آدم ها هر کاری انجام میدیم برای خودمون انجام میدیم حتی اون کسی که می گه من این کار رو برای رضای خدا انجام میدم.در واقع اون کار رو داره برای آرامش خودش انجام میده و حالا انجام دادن یا ندادن یه کار خوب بیشتر از اینکه ضررش متوجه فرد مقابل ما باشه متوجه خود ماست...چون کم کم اون رضایت قلبی از خودمون رو از دست میدیم...هر چقدر این حس:بهترین کار رو انجام دادم .در ما راضی  بشه به اینکه:همین که سرش کلاه نذاشتم،خدا رو شکر بکنه:)))
خب این داره در حق خودش کم لطفی می کنه و بهترین کار رو برای خودش انجام نمیده ...
درمورد اینکه هرکار خوبی رو برای خودمون انجام میدیم کاملا موافقم.
حس خوبی که میگیره آدم نشون دهنده همین موضوعه صبا جان.
دبیرستان که بودیم یک معلم عربی داشتیم.
ایشون خیلی وقت ها تکالیف زیادی می دادند.
که ما میدونستیم اگه انجامش ندیم! تنبیه میشیم.
و نکته جالب اینکه وقتی انجام میدادیم ایشون یک جمله میگفت:
"وظیفتون بود!"
.
حالا اینکه این رو اینجا گفتم به نظرم اگه دروغ نگیم غیبت نکنیم. تجاوز نکنیم. و .... این ها که خب وظیفمونه! و اتفاقا اگه انجامش بدیم گناه کاریم!

خب ببین. یه وقتایی هست که ما میگیم میتونستم بهت دروغ بگم اما نگفتم. بعد انتظار داریم طرف خوشحال شه و به پامون بیفته که چه دوست، رفیق، شریک یا همسر خوبی داره. یجور منت گذاشتنه. و اینکه راست گویی رو وظیفه خودمون نمیدونیم.
روزگار غریبی شده، طرف به «وظیفه» اخلاقی و عرفی و شرعی‌اش عمل کرده، انتظار تقدیر هم داره؛ داداش! این کارا جزو ملزومات زندگی اجتماعیه (مثل رعایت حرمت بزرگ‌تر و کوچیک‌تر توی خانواده یا حق تقدم موقع رانندگی) که حالت عادی اگه رعایت کنی بهت کاپ نمیدن اما اگه رعایت نکنی میری بالای دار! ولی خودمونیم چقدر مردمان پستی شدیم، چقدر... البته بلانسبت این جمع.
توجه شما را به کامنت آقای مجید جلب میکنم اوستا :))
ریختن چای داغ با قطره چکان توی چشم... چقدر خلاقانه و در بسیاری مواقع دل خنک کننده!
حیف که طرف وانمیسته تا اینطور شکنجش بدی!
اگه یکی به هر دلیل و با هر طریق بتونه تو رو بکشه اما نکشه، به تو لطف کرده یا نکرده؟
لکن حق با اونه که «توانا و مختاره» و وقتی از حقت به نفع کسی بگذری لطف کردی و لطف کردن لایق تشکر هم هست.
کامنت شما مصداق بارز کمدی موزیکاله!
خدا خیرتون بده!
اومدم یه چی بگم اما دیدم به هیچ عنوان نمی‌تونم مودبانه بیانش کنم، بی‌خیالش شدم :|
«حق»
شما نوشته ی خودتونو با عنوان «حق» شروع کردین؛ اما چیزی که هست اینه که قرائت شما از «حق» چیه؟ حق رو چی معنی یا تفسیر می کنین؟
الان برداشت عامه از «حق» امتیازاتیه که در اختیارمون گذاشته شده به هر وجهی؛ اینم فقط مصداقش در اجتماعه.
اما بین دو نفر حق رو نمیشه مثل مدل قبل تفسیر کرد، اگه به معنی کلمه ی حق رجوع شه معانی جالبی داره که اکثر معانیش یه نکته ی مشترک دارن باهم، اونم اینه که به «کردن» ختم میشن، یعنی کسی که کاری رو کرده صاحب حقه. اما منظور شما از «حق» یحتمل «عدالت یا مثلا امتیازات اجتماعی یا حتی عمل کردن به درست یا عمل کردن طبق عرف!» بوده که در اون صورت بهتر بود از کلمه ای بجز «حق» در عنوان و متن استفاده می کردی. در نهایت بازم میگم که اگه طرف میتونست و "دست میزد" لایق تشکر نبود اما برعکسش اجرا شد که لایق قدردانی هست.
اختلاف ما روی کلمه ی حقه.
با توجه به کامنت قبلی شما، منظور شما از حق داشتن، تونستن بوده. یعنی وقتی میتونه یه کاری رو انجام بده، پس لابد محقِ برای انجام این کار. البته اگه این رو فرای مفید یا مضر بودن اون کاری که انجام میده در نظر بگیریم، این یه تفسیر خیلی کلیه. 
اما این حقی که من اینجا ازش حرف زدم، حقی بود که در مقابل وظیفه داشتن قرار می‌گرفت. شما وقتی آشغال روی زمین میریزی از حق آشغال ریختنت استفاده نکردی، بلکه به وظیفت عمل نکردی.
شما وقتی توی رابطه عاطفیت به طرف مقابلت خیانت کردی از حق خیانتت استفاده نکردی، بلکه حق کس دیگری رو ضایع کردی و به وظیفت که انسانی رفتار کردن توی رابطه بود عمل نکردی (این رو فرای استثنائات و رابطه های دارای شرایط خاص در نظر بگیرید لطفا. لفظ خیانت هم عمدتا به معنای بودن با کس دیگری نیست)
و اگه عکس این اعمال اتفاق بیفته شما به وظیفتون عمل کردید. نه اینکه از حق و حقوق خودتون بگذرید. اینکه شما بتونی یه کار نادرست رو انجام بدی ولی انجام ندی به وظیفت که آسیب نزدن به خودت و دیگرانه عمل کردی.
اما درمورد اختلاف روی کلمه ها. وقتی کلمه ای ایهام داره. معمولا آدما روی معنی کلمه ها اختلاف نظر ندارن روی تلقی ذهنی خودشون اختلاف دارن که خب، وقتی یه نفر میاد برداشت خودش رو مینویسه و واضح هم هست که منظورش به کدوم سمته. دیگه بحث روی اختلاف معنی بی فایده ست.
روی معنی کلمه اختلاف نظر نیست، روی قرائت ها اختلافه الان.
مثالی که شما زدی راجع به آشغال و خیانت یخورده جای ایراد داره، حقی که ما اینجا باهاش کار داریم اون «حقوق» اجتماعی نیست که از قبل تعریف شده باشه و حالا کسی ازش استفاده کرده باشه یا نکرده باشه.
بعد اینکه گفتی "حقی که مقابل وظیفه داشتن هست»، من اینو اصلا نتونستم متوجه بشم راستش.
یه بحثی هست که حق و مسئولیته و خب قابل فهمه که محقق شدن هر کاری یک نوع مسئولیتی رو ایجاد می کنه اما اون وظیفه که شما توی مثال گفتی رو من نتونستم حتی به مسئولیت ارتباطش بدم.
بیا اول ببینیم میتونیم نظرمونو روی اینکه «توانستن حقانیته» یکی کنیم یا نه، بعد پله پله پیش بریم. اینطوری بحث منقح تری میشه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی