بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

برف ندیدگان

۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۰
نویسنده : کازی وه

#کادر

از وقتی راه افتادیم هی پرسید "کی می رسیم؟ کو برفا؟ کی می رسیم برف بازی کنیم؟ هنوز نرسیدیم؟"

گفتم "کارتون شرک رو دیدی؟"

گفت "معلومه که آره!"

گفتم "تو قسمت دومش وقتی دارن میرن خونه فیونا اینا خره هی میپرسه رسیدیم؟ هنوز نرسیدیم؟ پس کی میرسیم؟ مگه تو خر شرکی که انقدر سوال می پرسی؟"

ساکت شد.

من چشم هام رو ریز کردم تا دونه های ریز و سابیده برف رو که به شیشه جلو می خوردن ببینم که یکدفعه جیغ کشید "دیدم. دیییییدم.. اوناها! کوه رو نیگاااا! خودم دیدم... بررررررف!

تموم راه برگشتم مجبورمون کرد این آهنگ رو گوش بدیم:


#چلاندنی ها

آخی

چطور دلت آمد بهش بگویی خر شرک! :(
چون واقعا رو اعصاب بود!
من گفتم، مامانم و مامانش هم تایید کردن :))
خر شرک رواعصاااب بود:))
رفته بودی برف بازی؟
ها جولیک. جات خالی :)))
منم برف می خوام 
اون دفعه م گفتی :))
کجا زندگی میکنین؟ اگه مثل ما بچه جنوبی که باید بری کوهستان :|
آه.. کوهستان.. آه... برف!
:) منم برف دوس
والا همه دوس!
خر شرک =))
حالا خوش گذشت؟ :))
عالی. جات خالی متر :))
خرِ شرک لقب داداش منم هست :|
انقدر ذوق کردید ؟
:|
بله! ما که مثل شما کبک کوهسار نیستیم.بچه لب شطیم! برفمون کجا بود آخه؟ :)
خخخخخخخخخ اهنگوووووو واااااااااااای دللللللللللللللم
وای شماعی زاده :))))))))))))
حسن شماعی زاده چی میگه :))
استاد حسنِ خر صدا :)))) خیلی دوسش دارم :))
ترکوندی بیچاره رو! ((:
حقش بود:)
وای شماعی زاده! عالیه! ((((:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی